به گزارش سینماپرس، سریال دنگ و فنگ روزگار که این روزها از رسانه ملی ایران پخش میشود، با توجه به آنچه از اسم این مجموعه بر میآمد و حضور بازیگرانی چون محمد نادری و سیروس گرجستانی که سابقه نقش آفرینی آنها در برنامه های طنز پر رنگ تر بوده است، در ابتدا این ذهنیت برای مخاطب به وجود آمده بود که قرار است یک مجموعه کمدی اجتماعی باشد. از طرفی مطالبی که در مورد این سریال از جانب رسانه های گیشه ای و دیجیتالی منتشر شد به این موضوع دامن زد و بعد از پخش این مجموعه که شاید نود درصد مخاطبین منتظر یک برنامه کمدی بودند با موضوعی روبرو شدند که با آنچه در تصورشان بود فاصله داشت و این قضیه تا حدودی باعث کم رنگ شدن این سریال در نزد مخاطب شد!
دنگ و فنگ روزگار با وجود اینکه درونمایه طنزی دارد اما یک ژانر کاملا اجتماعی است که نسبت به مجموعه های دیگر اندکی تفاوت دارد. این تفاوت شاید از قسمت چهارم به بعد بیشتر بروز پیدا نمود.
یک گردنبند امانتی و با ارزشی که در نتیجه غفلت خانواده چالنگری، در اموال شخصی که در حوالی آنها تصادف می کند و برحسب وظیفه انسانی به کمک او رفته اند، توسط پلیس ضبط می شود و این تصور به وجود آمد که یحتمل قصه باید حول این گردنبند ادامه پیدا کند و خیلی زود هم روشن شد گردبند ضبط شده هیچ ارزش ندارد!
با وجود اینکه قصه خیلی ساده و پیش پا افتاده است و بیش از این نیز نمی توان از یک مجموعه تلویزیونی با مضمون خانوادگی انتظار داشت، اما نکته جالب توجه این ماجرا و گره هایی که در بین آن به وجود آمد این بود که اتفاقات و حوادثی که در نتیجه خرابکاری های اردشیر و دیگران به وجود میآید به آسانی لو نمی روند. و نکته دیگر اینکه وجود تعدد کاراکترها باعث نشده است که انسجام ساختار آن به تحلیل برود و شخصیت ها بر حسب نقشی که ایفا می کنند دور از واقعیت نیستند. با کمی تامل می توان هر کدام از این افراد را در پیرامون خود پیدا کنیم.
به هر حال باید قبول کنیم که پرداختن به فضای شهری محبوبیت خود را نزد مخاطب از دست داده است. گرچه لوکیشن این سریال خارج از یک فضای شلوغی چون تهران است اما در کل این فضا اشباح شده و به طور عامیانه باید گفت؛ چوب خط چنین فضائی دیگر پرشده است...
سریال از هر جهت با معیارهای یک کار نسبتا خوب همخوانی دارد و تنها ایرادی که به نظر می رسد در آن تعلل شده، ریتم آن و دیالوگ های خسته کنندهای است که قصه را به کندی پیش می برد.
در ادامه شاهد همکاری همسایگان و آشنایان برای داشتن یک صندوق هستیم که همین موضوع در چند سال اخیر در بین خانواده های متوسط ایرانی رایج و مرسوم شده است.
در مورد شخصیت ها به نظر می رسد که اردشیر مرد سادهای است که به خاطر همین سادگی مشکلاتی برای خود و دیگران به وجود میآورد که البته همین رفتار به شدت روح و روان مخاطب را به بازی می گیرد. او نقش یک شخصیت بیفکر و دست و پاچلفتی را به خوبی ایفا میکند. در مورد عموولی نیز (سیروس گرجستانی) که مخاطبین بیشتر او را با یک نقش کمدین جدی می شناسند، چنین اتفاقی افتاده است.
درباره نغمه این سریال که بازیگر سینما (پانته آ مهدی نیا) نقش وی را ایفا می کند باید گفت؛ ردای نغمه برای چنین بازیگری به شدت تنگ است. چرا که ظرفیت های زیادی در این بازیگر وجود دارد که به خوبی دیده نشده است. در مجموع او توانسته است از عهده یک شخصیت آرام و مادرانه برآید که این موضوع بهتر میتوانست در این قصه اتفاق بیفتد.
شخصیت منطقی نغمه در مقابل همسری که سعی می کند همه کارهایش را بدون برنامه پیش ببرد جلوه خوبی از تفاوت های یک زندگی مشترک دارد. کما اینکه این بازیگر در این سریال ثابت نمود که توانائی این را دارد که در یک کاراکتر جدی و مرموزی که در سینما از خود نشان داده است، خلاصه نشود.
در این میان وجود یک شرخر که یک جو معرفت دارد و پسربچه ای که طرف مقابل خود را به واسطه کلماتی که حفظ کرده است به چالش میکشد و یک املاکی حقه باز و حراف و باجناقی که به تمام معنا آب زیرکاه است و همچنین عمه مهربانی که دستی در کار خیر دارد، توانسته است پرداخت منصفانه ای در قبال زندگی روزمره یک خانواده ایرانی داشته باشد.
*برومند شکری
ارسال نظر